ورزش در قرآن کریم (1)
ورزش در قرآن کریم (1)
طالوت و نيرومندسازي
اين وضع، چندين سال ادامه داشت، تا آن كه خداوند پيامبري به نام «اشموئيل»[1] را براي نجات و ارشاد آنها برانگيخت. بنياسرائيل گرد او اجتماع نموده و از او خواستند رهبر و اميري براي آنها انتخاب كند، تا همگي تحت فرمان و هدايت او، با دشمن نبرد كنند و عزت از دست رفتة خويش را بازيابند.[2]
اشموئيل به درگاه خداوند روي آورده و خواستة قوم خود را به پيشگاه حضرت احديّت عرضه داشت، به او وحي شد كه طالوت را به پادشاهي ايشان برگزيدم:
«وَ قالَ لَهُمْ نَبِيٌّهُمْ اِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالوُتَ ملِكا؛[3]
و پيامبرشان به آنها گفت: خداوند، طالوت را براي زمامداري شما مبعوث (و انتخاب) كرده است.»
از آنجا كه طالوت مردمي كشاوز بوده و توانايي مالي چنداني نداشت، اشراف با انتخاب وي مخالفت نمودند:
«قالوُا انّي يَكونُ لَهُ الُملكُ عَلَيْنا و نَحنُ اَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤتَ سَعَةً مِنَ الْمالِِ؛[4]
گفتند: چگونه او بر ما حكومت داشته باشد، با اين كه ما از او شايستهتريم؟ و او ثروت زيادي ندارد».
او نه ثروت و قدرت مالي دارد ونه موقعيت اجتماعي وخانوادگي، زيرا از خاندان نبوت و پيامبري نبوده و از خاندان پادشاهي نيز نيست. اشموئيل در پاسخ گفت:
«اِنَّ اللهَ اصْطَفيهُ عَليْكُم وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلمِ وَ الْجِسْمِ؛[5]
خداوند او را بر شما برگزيده و علم (قدرت) جسم او را وسعت بخشيده است.»
چنانكه ملاحظه ميشود، اشموئيل پيامبر دو خصلت «گسترش علمي و توانايي جسمي» را بر دو خصوصيت ديگر، يعني قدرت مالي و افتخارات نژادي و نَسَبي، فضيلت و ترجيح ميدهد[6] و دارندة اين دو خصلت را براي احراز مقام رهبري شايستهتر ميداند، در اينجا قدرت بدني با صراحت به عنوان يك مزيت و فضيلت مطرح شده و در كنار علم و قدرت علمي قرار گرفته و با آن مقايسه شده است. هنگامي اهميت اين مقايسه روشن ميشود كه با اهميت علم از ديدگاه اسلام آشنا شويم. در قرآن ميخوانيم:
«اِنَّما يَخْشَي اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمؤٌا؛[7]
در جمع بندگان الهي، فقط علما هستند كه ترس و بيم از خداوند دارند (و حس تقوا و پرهيزگاري در دل آنها راه دارد».)
«مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فقَدْ اُوتِيَ خَيْراً كَثيراً[8] ؛
كسي كه از حكمت (ودانش و استحكام در انديشه و گفتار و رفتار) برخوردارگرديد، به خير و بركت فراواني دست يافته است».
كسي كه از حكمت (و دانش و استحكام در انديشه و گفتار و رفتار) برخوردار گردد، به خير و بركت فراواني دست يافته است.»
خداوند در مقام بيان منزلت والاي حضرت يحيي ـ عليه السلام ـ ميفرمايد:
«وَ اَتَيْناهُ الْحُكْمَ صِبَياً[9] ؛
ما به يحيي ـ عليه السلام ـ ، آنگاه كه كودكي بيش نبود، حكم و داوري متين و رأي و انديشهاي استوار ارزاني داشتيم. و در كودكي به او دانايي عطا كرديم.»
«يَرْفَعِ اللهُ الَّذينَ آمَنوُا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ اُتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ[10] ؛
خداوند آنهايي را كه ايمان آوردهاند و كساني را كه دانش يافتهاند، به درجاتي برافرازد.»
در احاديث نبوي نيز در اين خصوص چنين آمده است:
«مِدادُ العُلَماءِ اَفْضَلُ مِنْ دِماء الشُّهداء[11] ؛
مركب قلم دانشمندان از خون شهيدان برتر است.»
«اِنَّ الْمَلائكَةَ لَتَضعُ اَجْنِحَتَها لِطالبِ الْعِلْم رِضيً بما يَصْنَعُ[12] ؛
فرشتگان آسماني براي ابراز رضايت و شادماني نسبت به دانش آموختن طالبان علم، پروبال خويش را فرو مينهند.»
«اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَو بالصّين[13] ؛
جوياي دانش و علم باشيد، هرچند آن را در چين (و نقاط بسيار دوردست) سراغ گرفته باشيد.»
«فَقيهٌ اشَدُّ عَلَي الشَّياطينِ مِنْ اَلْفِ عابِدٍ[14] ؛
وجود يك فقيه و فرد واجد بينش و بصيرت ديني، از ديدگاه شيطانها و اهريمن صفتان، طاقتفرساتر و تحمّلناپذيرتر از وجود هفتاد عابد است.»
«مَوتُ قَبيلَةٍ اَيْسَرُ مِنْ مَوْتِ الْعالِمِ[15] ؛
مرگ يك گروه و قبيله، از مرگ يك عالم و دانشمند، آسانتر و تحملپذيرتر است.»
حال كه تا حدودي با ارزش و مقام والاي علم و عالم از ديدگاه اسلام آشنا شديم، ميتوانيم به اهميت تقويت جسم نيز پيببريم، زيرا در اين آية قرآني، نيرومندي جسماني در رديف نيرومندي علمي ـ و البته بلافاصله پس از آن ـ ذكر شده است. البته بايد توجه داشت نيرومندي علمي بر توانايي جسماني اولويت و برتري دارد و رهبر چنان چه از نظر علمي ضعيف باشد، ديگر نميتواند رهبري كند و توانايي جسمي او نيز كمكي به وي نخواهد كرد. بدين جهت است كه ميبينيم ابتدا توانايي علمي طالوت مطرح شده و سپس توانايي جسمي وي، و فرمود: «وَزادَهُ بَسْطَةً في الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ.»
از همين جا ميتوان استفاده كرد كه قوي بودن جسماني براي يك ورزشكار كافي نبوده و بايد به موازات تقويت جسم ـ بلكه مقدم بر تقويت جسم ـ به تقويت جنبة علمي و ايماني نيز بپردازد. قدرت بدني و حتي قدرت علمي فراوان، چنانچه با ايمان به خدا همراه نگردد، جز زيان و خسران، فايدة ديگري براي جامعة بشري نداشته و همچون تيغ تيزي خواهد بود در دست زنگيِ مست.
شجاعت و توان رزمي حضرت داوود ـ عليه السلام ـ
طالوت به هنگام گردآوري سپاه، به دنبال ايش ميفرستد كه خود و فرزندانت در لشكر من حضور يابيد. آنگاه زره حضرت موسي ـ عليه السلام ـ را به تن يكيك فرزندان ايش ميكند، ولي براي هركدام يا كوتاه است و يا بلند؛ ميپرسد: آيا پسر ديگر نيز داري؟
ميگويد: آري، كوچكترين پسرم را با خود نياوردهام، تا از گوسفندان نگهداري كند.
طالوت به دنبال داوود ميفرستد و وقتي زره را به وي ميپوشاند، آن را درست به اندازة وي مييابد.
داوود شخصي قوي هيكل، نيرومند و شجاع بود. [17] طالوت براي اينكه به توان رزمي و قدرت بدني داوود پي ببرد، از او ميپرسد: آيا تاكنون قدرت و نيرومندي خود را آزمايش كردهاي؟
وي پاسخ ميدهد: آري، هرگاه شيري به گلة من حمله نموده و گوسفندي را به دهان ميگيرد، من خود را به آن شير رسانده و با قدرت، دهانش را باز نموده و گوسفند را از آن خارج ميكنم![18]
جالوت كه داراي عظمت و ابّهت ويژهاي بود، در پيشاپيش لشكر خويش بر فيلي سوار بوده و تاجي بر سر داشت، ياقوتي نيز بر پيشاني وي ميدرخشيد.
داوود به اقتضاي شغل چوپاني، فلاخوني در اختيار داشت كه سنگ در آن نهاده و به طرف حيوانات درندهاي كه قصد دريدن گوسفندان را داشتند پرتاب ميكرد. سنگي در آن نهاده و آن را به طرف سربازاني كه در سمت راست جالوت بودند پرتاب ميكند و آنان را متفرق ميسازد. سربازان سمت چپ وي را نيز به همين ترتيب از او دور ميسازد. آنگاه آخرين سنگي را كه به همراه آورده بود، در فلاخن نهاده و آن را به سوي جالوت پرتاب ميكند. سنگ ياقوتي كه روي پيشاني جالوت بود اصابت نموده، آن را خرد كرده و به مغزش اصابت ميكند! ناگاه پيكر بيجان جالوت بر روي زمين قرار ميگيرد.[19]
و خداوند بدين گونه رهروان راه حق رابه پيروزي ميرساند و به داوود نيز كه خدمت بزرگي نموده و شايستگي خويش را به خوبي به اثبات رسانيده بود، حكومت و دانش ميبخشد:
«فَهَزَمُوهُمْ بِِاِذْنِ اللهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ اتيهُ اللهٌ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمّا يَشاءُ[20] ؛
سپس آنان به فرمان خدا، ايشان (سپاه دشمن) را به هزيمت و شكست واداشتند و داوود (جوان كمسن و سال نيرومند و شجاع كه در لشكر طالوت بود) جالوت را كشت، و خداوند حكومت و دانش را به او بخشيد، و از آن چه ميخواست به او تعليم داد. طالوت نيز با ديدن لياقت، شايستگي و شجاعت داود، دختر خويش را به عقد ازدواج وي درآورد.[21]
نكته قابل توجهي كه در اينجا به چشم ميخورد، اين است كه قدرت و توان بدني و جسماني به تنهايي براي تكميل شخصيت انسان كافي نيست؛ به همين خاطر ميبينيم خداوند متعال دركنار قدرت جسماني و حكومت بر مردم، حكمت و دانش نيز به داوود آموخته و مطالب فراواني را نيز به او تعليم ميدهد.[22]
«و ايتهُ اللهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكمَةَ و عَلَّمَهُ مِمّا يَشاءُ»
پي نوشت ها :
[1] . در زبان عربي به «اشموئيل»، «اسماعيل» گفته ميشود.
عن الباقر عليه السلام : هو اشموعيل و هو بالعربية اسماعيل». (ملامحسن فيض كاشاني، تفسير الصافي، ج 1، ص 251). [2] . گروهي كه اين خواست را مطرح كردند، طبقة اشراف ـ و به اصطلاح قرآن «ملاء» ـ بودند. در ضمن بايد دانست در آن زمان بين بنياسرائيل چنين بود كه نبوت در يك خاندان، و پادشاهي نيز در خاندان ديگر بود. نبوت در بين فرزندان «لاوي» (پسر حضرت يعقوب) و پادشاهي در بين فرزندان «يهودا» (حضرت يوسف).
[3] . بقره (2)، آيه 247.
[4] . همان.
[5] . همانجا.
[6] . شيخ طبرسي، تفسير جوامع الجامع، ص 45.
[7] . فاطر (35)، آيه 28.
[8] . بقره (2)، آيه 269.
[9] . مريم (19)، آيه 12.
[10] . مجادله (58) آيه 11.
[11] . شهيد ثاني، منية المريد، ص 9.
[12] . همان.
[13] . همان.
[14] . همان.
[15] . همان.
[16] . در بعضي از تفاسير، تعداد فرزندانش، چهار يا شش ذكر شده است.
[17] . تفسير الصافي، ج 1، ص 255 و 256.
[18] . سيدمحمد حسين طباطبائي، تفسير الميزان، ص 299، تفسير الصافي، ج 1، ص 256.
[19] .تفسير الصافي، ج 1، ص 256.
[20] . بقره (2)، آيه 251.
[21]. تفسير جوامعالجامع، ص 46.
[22] . اين نكته را پيش از اين از قرين شدن كلمه «علم» با كلمه «جسم» كه در مورد طالوت بود نيز استفاده كرديم، آنجا كه فرمود: «وَزادهُ بسطةً في العلمِ و الجِسمِ»
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}